عشق دخترونه

عشق

عشق دروغین...

عکس های رومانتیک و عاشقانه تیر 90

 

 

میتوانم کسی باشم که آسمانش پرستاره است ، رنگ عشق را ندیده ولی عاشق است.

میتوانم شمعی باشم که عاشق هزار پروانه است ، سوختن پروانه را باور ندارد و مثل خورشید گرم

گرم است.


میتوانم سرابی باشم برای دلها ، زخمی باشم برای دردها ، سنگی باشم برای شکستنها.


میتوانم بشکنم دلها را، به بازی بگیرم قلبها را ، و بسوزانم نامه ها را.

میتوانم دو رنگ باشم یک قلب رنگارنگ داشته باشم ، میتوانم در آغوشها بخوابم و آرام باشم.

در مرامم نیست اینگونه باشم ، دلی سیاه و قلبی پر ازدحام داشته باشم .


آسمانی بی ستاره دارم ، قلبی آواره دارم ، نه شمع هستم و نه خورشید ، من یک دل مهتابی

دارم.


من که دلم پر از درد است پس چگونه مرحمی برای دردهایم باشم؟


من که خود یک دلشکسته ام ، در غم عشق نشسته ام پس چگونه باید آرام باشم.


نمیتوانم بنویسم قصه رفتنها ، غرق شدن در سراب دلها را .


مینویسم که اسیر دلهای بی وفا بودم ، هنوز قصه تمام نشده ، من نیز قربانی یک عشق دروغین

بودم.


+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت 12:42 توسط محدثه

محکوم!!!

عکس های رومانتیک و عاشقانه تیر 90

 

 

به هوای قلب من آمدی و گفتی عاشقی ،اما اینک هوای قلبم را نداری


به عشق بودنم آمدی و گفتی عاشقم هستی ، گفتی مثل دیگران بی وفا نیستی و تا آخرش با

من هستی
اینک نه تو را میبینم نه عشقی از تو را


اینک نه وفا را میبینم و نه محبتی از تو را


حالا تنها خودم را میبینم و چشمهای خیسم را ، اینک تنها قلبی شکسته را در سینه حس میکنم

که
بدجور پشیمان است که چرا به تو دلبسته


چرا با تو عهد عشق را بست ، عشق تنها یک ( کلمه ) بود نه آن احساسی که تا ابد ماندگار بماند

آمدی و یک یادگاری تلخ در قلبم گذاشتی و اینک هوای قلبم را با حضورت سرد کردی


شب که میرسد خیس است چشمهای خسته ام ، از فردا بیزارم دلم نمیخواهد کسی بفهمد که


دلشکسته ام


نمیخواهم دیگر با غروب روبرو شوم ، غروب همان آتشی است که در این لحظه های تنهایی بیشتر


میسوزاند دلم را

گرچه نمیتوانم ،اما نمیخواهم دیگر به تو فکر کنم ، نمیخواهم دیگر یک لحظه نیز در فکر حال و هوای


رفتنت این لحظه های سرد را با گریه سر کنم


خیلی دلم میخواهد فراموشت کنم ، خیلی دلم میخواهد عاشقی را از قلبم دور کنم ،اما نمیتوانم!

آینه را از من دور کنید ، طاقت ندارم ببینم چهره ی پریشانم را


پنجره را ببندید ، تحمل ندارم ببینم آن غروب پر از درد را


اگر تا دیروز محکوم به تنهایی بودم ، اما اینک محکوم دلبستن به یک عشق دروغینم، تا به امروز در

قلب بی وفای تو حبس بود، از این لحظه به بعد نیز باید در زندان تنهایی حبس ابد باشم


میخواهم در حال خودم در همین زندان تنها باشم …


شاید بتوانم فراموشش کنم…

+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت 12:27 توسط محدثه

کجاست...؟

عکس های رومانتیک و عاشقانه تیر 90

 

خسته است دلم در این لحظه ،گرفته است دلم ،همین دل در هم شکسته

بی احساس تر از همیشه ام،غم آمده و به دلم نشسته


غم آمده و اشکم را در آورده


کسی نمیداند من چه حالی دارم، کسی نمیداند من چرا اینگونه پریشانم

کجاست آن آغوشی که به آن پناه ببرم ، کجاست آن دستهایی که مرا نوازش کند ، اشکهایم را از

گونه هایم پاک کند ، مرا از این حال و هوای ابری و دلگرفته رها کند ، کجاست کسی که فریاد پر از

غمم را بشنود و این سکوت غم زده را با حرفهایش بشکند ، مرا آرام کند ، قلبم را با مهر و

محبتهایش آشنا کند
کسی که نمیشنود حرفهای مرا در این لحظه ، حالا آن کسی که میخواند حرفهایم را در این لحظه

نمیبیند اشکهای مرا ، حس نمیکند درد این دل تنهای مرا

نمیتوانم قلبم را به کسی بسپارم ، بهتر است مثل این لحظه ،از درد خویش بنالم


قلبم را بسپارم به کسی که بشکند آن را ، یا به جای آرامش آزار دهد این قلب بی گناهم را


نمیگردم دیگر هیچ جای دنیا به دنبال یک قلب باوفا


نیست ، هیچ جا ، حتی اینجا ، یک دل با وفا


نیست صداقت ، نیست آن کسی که عشق را درک کند و معنی آن را بداند

وقتی نیست دلی باوفا ، نیست دیگر کسی که آرام کند دل غمگینم را

خسته ام ، باز هم مثل همیشه من هستم و قلب شکسته ام

نوشته ام تا درک کنی ، ای تو که مثل من ، همصدا با غمهای منی


نوشته ام تا نگردی دنبال وفا ، وفا نیست دیگر در این دنیا


نیست دیگر دلی که عاشق باشد ،نیست دلی دیگر که قدر عاشقی را بداند


من که تمام دنیا را گشتم و ندیدم ، اینک هم با قلبی شکسته مدتهاست که با تنهایی رفیقم ،

هنوز هم به حال این دل خویش میگریم


بی آنکه کسی ببیند اشکهایم را ،بی آنکه کسی بشنود درد دلهایم را


بی آنکه کسی درک کند احساسات پاک من را ، بی آنکه کسی بیاید و دستهایم را بگیرد و مرا آرام

کند ، کجاست آن قلبی که حال مرا از این رو به آن رو کند!


کجاست آن کسی که مرا باور کند…

+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت 12:25 توسط محدثه

مهم نیست...

عکس های رومانتیک و عاشقانه تیر 90

 

روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو


روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم

روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم!


گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم


گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو شدم


روزی آمد که من مال تو بودم و تو عاشق کسی دیگر


اینک تنها اشک است که از چشمان من میریزد


تنها شده ام ، باز هم مثل گذشته همدم غمها شده ام


راهی ندارم برای بازگشت ، به یاد دارم شبی دلم تنها به دنبال ذره ای محبت میگشت


نمیپرسم که چرا مرا تنها گذاشتی ، نمیپرسم که چرا قلبم را زیر پا گذاشتی


میدانستم تو نیز مثل همه …


نمیبخشم تو را …


دیگر مهم نیست بودنت ، احساس گناه میکنم در لحظه های بوسیدنت


نمیبخشم تو را ، این تو بودی که روزی گفتی با دنیا نیز عوض نمیکنم تو را

دنیا که سهل است ، تو حتی نفروختی به کسی دیگر مرا


مثل یک جنس کهنه ، دور انداختی مرا!


نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام


مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم

تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و  غم


تو را نمیبخشم ، و اینک روزی آمده که به خاطر تو حتی نمیریزد یک قطره اشکم!

+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت 12:21 توسط محدثه

چرا...؟

عکس های رومانتیک و عاشقانه تیر 90

 

رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟


فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟


مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟

مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟


تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی


چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی


مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟

مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟

مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری


پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ، سهم من از با تو بودن

همین بود!
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای


دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم


رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد


رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!

کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها

میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی ! چرا بی خبر

رفتی؟ 

+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت 12:18 توسط محدثه

غروب غمگین...

عکس های رومانتیک و عاشقانه تیر 90

 

 

سالها پیش از این در بهاری زیبا در غروبی غمگین در سكوتی سنگین ما به هم بر
خوردیم
تو برای دل من آن غروب غمگین آن سكوت سنگین
من برای دل تو آن بهار زیبا

تو هزاران فتنه در نگاهت خفته من به دنبال نگاهت به بلا افتاده

روزها از پی هم , تو جدا از غم و فارغ از غم من و غم دست به هم از گذرگاه زمان می گذریم
تو سراپا شادی غرق در نغمه این آزادی فارغ از سلسله بند نگاهت بودی
دل بیچاره من , در بهاری زیبا , در غروبی غمگین , در سكوتی سنگین
بی خبر گشت اسیر
من در اندیشه ان فصل بهار در زمستانی سرد , با دلی رفته ز دست زیر لب می گویم
كاش می شد به تو گفت : تو تنها نفس شعر من , تو تنها امید دل نا امید من
كاش می شد به تو گفت : تو بمان , دور مشو از بر من , تو بمان تا نمیرد دل من
حیف می دانم من تو همانگونه كه بود آمدنت
در بهاری زیبا , در غروبی غمگین , در سكوتی سنگین
دل مجنون مرا زیر پا می نهی و می گذری
+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت 12:12 توسط محدثه

هنوز ...

 عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

هنوز مرا باور نداری


روزی ما هر دو به هم دل بستیم


مدتها گذشت و به پای هم نشستیم


فکر میکردم این هر دوی ماییم که عاشق هستیم


فکر میکردم هر دوی ماییم که به انتظار هم نشستیم


اما تو که آرامش را از من گرفته ای ، در این لحظه ها بدجور حال مرا گرفته ای


من که جز آرامش چیزی را از تو نخواسته ام ، اما تو عادت کرده ای اشکم را در بیاوری ، عادت کرده

ای به شکستن قلبم ، عادت کرده ای که عذاب دهی مرا و آزار دهی این دل عاشق مرا …

هنوز باور نداری که چقدر برایم با ارزشی


هنوز باور نداری عشق مرا ، باور نداری بی قراری های این دل عاشق مرا


گفتی عاشق منی ، من که نمیبینم هیچ عشقی از تو


گفتی خیلی دوستم داری ، من که نمیبینم هیچ مهر و محبتی از تو


میگویی همیشه به یاد منی ، من که هنوز قلبم تنهای تنها است


میگویی همیشه در کنار منی ، من که هنوز چشمهایم از انتظار گریان است

عشق من در قلبت مثل یک روح سرگردان است ، من که هنوز باور نکرده ام عشق تو را ، زندگی

برایم یک باتلاق بی انتها است


هر چه بیشتر با تو میمانم ، بیشتر در باتلاق تنهایی فرو میروم


میخواهم حس کنم مهر و محبتهایت را ، میخواهم بشنوم درد دلهایت را


تا در اوج عاشقی دیگر احساس تنهایی نکنم


در اوج عاشقی با یک دل تنها ترک دنیا نکنم


روزی ما هر دو با هم عهد بستیم ، که به پای هم مینشینم و تا آخرش با هم یکرنگ هستیم ، حالا

تو هزار رنگی و من یک رنگ هستم ،دیگر باید به چه زبانی بگویم عاشقت هستم…

 

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

 

+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت 10:25 توسط محدثه

داستان

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com 

 

 

نشسته بودم رو نیم‌کتِ پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند،

 دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار

گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت

می‌پژمرد.


طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها.

گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گل‌برگ‌هاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد،

یقه‌ی پالتوم را دادم بالا، دست‌هام را کردم تو جیب‌هاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک،

صِداش از پشتِ سر آمد.


صدای تندِ قدم‌هاش و صِدای نَفَس نَفَس‌هاش هم.


 

برنگشتم به‌ رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز

داشت پُشتم می‌آمد. صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم. می‌دوید صِدام می‌کرد.


آن‌طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَ‌م بِش بود. کلید انداختَ‌م در را باز کنم، بنشینم،

بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق – ترمزی شدید و فریاد – ناله‌ای کوتاه ریخت تو

گوش‌هام – تو جانم.


تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. به‌روو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و

راننده‌ش هم داشت توو سرِ خودش می‌زد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه

کشیده بود می‌رفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان.

ترس‌خورده – هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم.


مبهوت.


گیج.


مَنگ.


هاج و واج نِگاش کردم.


توو دستِ چپش بسته‌ی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ

 

مانتوش که بالا شده، ساعتَ‌ش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید.


چهار و چهل و پنج دقیقه!


گیجْ – درب و داغانْ نِگا ساعتِ راننده‌ی بخت برگشته کردم. عدلْ چهار و پنج دقیقه بود!!


تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

+ نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, ساعت 9:46 توسط محدثه

نمیخوام...

 عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

 

 

نمـــــی خوام تنــــها بمونــــــم


مـــــث شعــــله ای بســــــوزم


وقتــــی گفتی هــــمزبونـــــــی


یــــــه رفیــــــق مـــهربونـــــــی


فهمیدم بــی تو مــــی مــــــیرم


درد عـــــاشقی مــــی گیــــــرم


آخــــــه بودنــــــــت همیشــــــه


باعــــث دلگرمـــــــی میشــــــه


پس بــزار پیشـــــــت بمونـــــــم


اشـــک چشـــــــماتو ببوســــــم


دو هـزار بــار گریـــــــه کــــــردم


کـــــه بمـــــــونی تــو کنـــــــارم


حـــالا کــــــه اســــیر عشقـــــم


تـــــو وجودم غــــــرق مهـــــــرم


دوســـــت دارم با من بمونـــــــی


هـــــــمه شـــــعرامو بخونـــــــی


آره این دلــــــــــــــــــــم گرفتــــه


یــــــکی این قــــــلبو شکستــــه


اگــــــــــه این زخمـــو نبیـــــــنی


اگـــــــــــه مرهـــــــــــمی نزاری


شـــــــب یـــــــلدایی نـــــــداری


یــــــه هـــــوای ســــــردی داری


می دونم باهـــــام می مونــــــی


راز ایـــــن دلـــــــو می دونــــــی


مــــی دونم هســـــتی کنـــــارم


پیــــــش قلــــب بــــی قــــــرارم


دســــتتو بــــــــــزار تـــو دســـتم


با تــــــو من ســــــــتاره هســـتم


دیــــــــگه تنــــهایـــــــی تمــــومه


تـــــــا همیشه عشق می مــــونه


                                          تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

+ نوشته شده در پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:, ساعت 20:20 توسط محدثه

زندگی

 

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

زندگی تلخ ترین خواب من است...!

                                 خسته ام خسته از این خواب بلند...!

 

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 22:29 توسط محدثه

به خاطر...

 عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

 

پرسید بخاطر کی زنده هستی؟

 

با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم

 

داد بزنم : به خاطر تو

 

بهش گفتم: بخاطر هیچ کس

 

پرسید: پس به خاطر چی زنده هستی؟

 

با اینکه دلم فریاد می زد به خاطر تو

 

با یک بغض غمگین

 

گفتم : به خاطر هیچ چیز

 

ازش پرسیدم: تو به خاطر کی زنده هستی؟

 

در حالیکه اشک در چشمانش جمع شده بود 

 

گفت: بخاطر کسی که به خاطره هیچ زنده است

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 14:37 توسط محدثه

کدام آسمان؟؟

 عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

آنگاه كه غرور كسي را له مي كني، آنگاه كه كاخ آرزوهاي كسي را ويران مي كني، آنگاه كه

شمع اميد كسي را خاموش

 مي كني، آنگاه كه بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه كه حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد

شدن غرورش را

نشنوي، آنگاه كه خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم،دستانت را

بسوي كدام آسمان دراز

مي كني تا براي خوشبختي خودت دعا كني؟

 

   
شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز
+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 14:33 توسط محدثه

رسم زندگی

 عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

او رفته است

 

و همه چيز تمام شده است

 

مثل يک مهماني که به آخر مي رســــد

 

وتو به حال خود رها مي شوي

 

چرا غمگيني ؟

 

اين رسم زندگيست ...

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 14:22 توسط محدثه

اگه...

 عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

 

اگه مي خواي فراموشم کني تو بذار دوباره من ببينمت

واسه ي آخرين بار توي آغوش بذار بگيرمت

اگه هنوزم مي شنوي تو اين صدا رو

بيا بر گرد و ببين اين قلب ما رو

که ديگه غبار غم رو دل نشسته

بيا پاک کن اين همه گرد و غبارو

کوچه بي تو بي عبوره کوچه چه سوتو کوره

کوچه بي تو بي عبوره اين کوچه چه سوتو کوره

يادته گفتي چقدر غمگين مي خوني تو بزن شاد بزن تو هم ميتوني

حالا اين جا غمو با شادي ميخونم تا بگم بي تو من نه شاد نميمونم

کوچه بي تو بي عبوره کوچه چه سوتو کوره

کوچه بي تو بي عبوره اين کوچه چه سوتو کوره

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 14:18 توسط محدثه

میمیرم...

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

از من آزرده مشو،

ميروم از خانه ي تو،

قبل رفتن تو بدان عاشق و بي تقصيرم،

تو اگر خسته اي از دست دلم حرفي نيست،

امر كن تا كه بميرم به خدا مي ميرم...


شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 14:16 توسط محدثه

بعد تو...

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

 

با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم


تک و تنها بودم اما تو رو تنها نمیذاشتم


چه سفرها با تو کردم چه سفرها تو رو بردم


دم مرگ رسیدم اما به هوای تو نمردم


دارم از تو مینویسم که نگی دوستت ندارم


از تو که با یه نگاهت زیر و رو شد روزگارم

دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم


موقع نوشتنا وقت اسم گذاشتنا


کسی رو جز تو نداشتم اسمی جز تو نمیذاشتم


من تموم قصه هام قصه توست


اگه غمگینه اون از غصه توست


اون از غصه توست


با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم


تک و تنها بودم اما تورو تنها نمیذاشتم


حتی من به آرزوهات تو رو آخر میرسوندم


میرسیدی تو من اما آرزو به دل میموندم


هی میخواستم که بگم که بدونی حالمو


اما ترس و دلهره خط میزد خیالمو


توی گفتن و نگفتن از چه روزهایی گذشتم


انقده رفتم و رفتم انقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم

من تموم قصه هام قصه توست


اگه غمگینه اون از غصه توست

اون از غصه توست

هر چی شعر عاشقونست من برای تو نوشتم

تو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتم


اگه عاشقونه گفتن عشق تو باعث شه


اگه مردم تو بدون چه کسی وارثه شه .

 

 

 

 

اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی یاد

 

تا قیامت دل من گریه می خواد

 

 

چگونه فراموشت کنم تو را...

 

 

که از خرابه های هرزگی به قصر سپید عشق هدایتم کردی

 

و عاشقی بی قرار و یاری با وفا برای خویش ساختی

 

آهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفتی

 

و برای اشکهای او شانه هایت را ارزانی داشتی

 

و با صداقت عاشه انه ات دلش را به درد آوردی

 

چگونه فراموشت کنم تو را.

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 14:9 توسط محدثه

 عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

 

همه راه ها را برای رسیدن به تو پیمودم

همه اشکهایم را در دوری از تو ریختم

همه آه ها ی سوزان از سینه من کشیده شد

همه دردها از نبودن تو دامنگیرم شد

همه فریادهایم را در زیر سقف آسمان کشیدم

چرا که

دلم از مهر تو پر است

 اما چشمم از نگاه تو خالی  

قلبم از عشق تو پر است

اما دستم از دست تو خالی

وجودم از وجود تو پر است

اما  خانه ام از حضور تو خالی

تنهاترینم  

شب و روز نگاهم به در است

که شاید روزی بیایی

همه غرورم را به پای تو می ریزم

همه عشقم را فدای تو می کنم

با این که می دانم  که دیگرنمی آیی

شاید لایق عشق تو نبودم نازنینم

ولی عاشق تو بودم بهترینم

در آن صبح سرد و بی روح

پس از آن شب تلخ و مجروح

دل شکسته ام را از خود راندی

نگاه ناآشنایت را از من برگرفتی

چه ساده گفتی برو

و چه آرام و بی صدا شکستم و رفتم

و تو صدای شکستن ساقه زندگی ام را نشنیدی

و تو صدای گریه دلم را نشنیدی

قلب خونینم را ندیدی

دردم را احساس نکردی

تو که مهربانترینم بودی

تو که نازنینم بودی

آن شب که به تو رسیدم به یاد داری؟

از شادی به خاک خدا بوسه زدم

به سجده نشستم

گریه شادی سر دادم

یادته؟

ببین امروز به سوک دل نشسته ام

ببین امروز به درد و غم شکسته ام

هنوز شبانگاهان در خلوت دل با تو سخن می گویم

هنوز خیال نازنینت را به آغوش می کشم

هنوز یاد لبهای آتشینت را بر لب می سایم

تو پیمان شکستی و رفتی

و به من چگونه شکستن را اموختی

نازنینم من  شکستن را با تو آموختم

نمی دانم برایت چه بخواهم

ولی می دانم که برایت چه نخواهم

نمی خواهم لرزش  اشک را در چشمانت ببینم

اشک سهم من است

نمی خواهم که درد را در وجودت ببینم

درد همراه  من است

نمی خواهم  دل تنهایت را بینم

تنهایی یار من است

نمی خواهم دل دریائی ات را غمگین ببینم

دل من غمخانۀ غمهاست عزیزم

مرا از خود راندی گله ای نبود

که تا بود بخت با ما یار نبود

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 14:7 توسط محدثه

رویا...

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

 

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی


و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند


و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی


به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد


وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید


بانوی دریای من...


کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت


کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 14:5 توسط محدثه

تاخیر...

پرسید که چرا دیر کرده است ؟   نکند دل دیگری اورا اسیر

 کرده است ؟  

 

خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تاخیر

 

کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار

 

تغییر کرده است...

 

خندید به سادگیم آینه و گفت احساس پاک تورا زنجیر کرده

است!  گفتم ار عشق من چنین سخن مگوی گفت : خوابی

سالها دیر کرده است...

در ایینه به خود نگاه میکنم آه عشق او عجیب مرا پیر کرده

است راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است .

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 13:58 توسط محدثه

عشق...

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

 

 

از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است .


از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .



از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .



از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .



از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .



از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد .


از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست .



از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم ربائی هست که قلب را به سوی خود می کشد .



از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد .



از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .



از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود .



از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد .



از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد می شود .



از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر می گذارد.


ا
ز خودم پرسیدم عشق چیست؟گفتم …………………….


دوستت دارم تا اخرین نفس عزیزم.

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ساعت 13:47 توسط محدثه